ورس~>[من که هرروزه کارم فکر به تو بود.....من خاستم بیام ...ولی خو انگیزه نبود..
من بی توْ..تموم شده بودم....تو سرمو بریدیْ.. حروم شده بودم.......
این اخریاْ. همون شده بودم...که دلت میخاسْ..ولی همه چی تموم شدو رف...
تا خاست رو ب قلبم چشم باز کنه...خودشو ثابت کردْ...یهو گذاشتشو رفت....
اومد بی وقت قبلی ستون قلبم بشه.....وقتی شناختمش فهمیدم تنهایی حقشه...
من که گذشتم ازسرشْ..بره سراغ بعدیا....روز حساب من باهاش ..فقط روز مرگشه....]
کروس~>[شبیِ تورو ندیدم که بهم بگه عزیزَم...ولی ته قصه بِرِ و بده فریبَــــــم...
توچشام بازم اشک بشه جم...واس دیدن چشاشه پُر درد دلــــَم...
همه چیمو بهش تکیه کنم...باکسی باشمْ... که باشه شبی خودم...
ولی حیف..
که دیگه غریبه شده وْ.....مــنْ... پر شده از غریبه دُورم...
چرا دور شدی ازمن ..تو کور شدی حتماْ ..کهْ....ندیدی چقدر به توْ....من خوبی کردمْ....
یه درد توی مغزمْ...یه عُقده با یه رفتنْ.... .
با یه حس بدی که همه شهر رَدِت کردن....
مث سرطان شدی واس منْ...که میکُشونه منو هر لحظه دائماْ.....سر توْ...سر خاطراتمونْ...سر وقتایی که تو فقط بودی واس منْ....]
ورس2~>[انقد دس دس کردْ...که دیگه بریدم اَ دلش...اون کاری کرد کهْ..که دیگه بُکُنم ولش...
اون خاطرات لعنتی رو فراموش کنم..منو زهر کردهْ...دنیا زهر بشه بهشْ...
انقدر دوسش داشتمْ..که دیگه ازش زده شدم...دِ بِرِ دیگه...نمیخام ببینمش دورم...
انقدر رفتم بالا کهْ...دیگه سیا شده چشا...پیکا پُر میشهْ..تا خالی شه این دل پُرَم...
دیگه پَرسع های شبونه توی خیابوناا...شده کار هرشبم...مستی توخیابونااا..
اخه چی کم گذاشتم برات ...دِ لعنت بهت...جوابمو بده ..دلت پیش کیا بود ها...]
- ۹۵/۱۲/۰۶