میخوام بگم برات از جامعه ی اطرافم...
تا بفهمی مردمم چقدر درد دارن...
از دست فروشاو بچه هایی که حمالَن...
از اغا زاده هایی که توی کاخو در بارن....
از کسایی که صب تا شب سگ دو میزنن برا ی لقمه نونو...
از گدایی که میپوشه رُخِشو تا نبینه آشنایی اونو...
از بچه ای که تفریش شده بیلیاردو..ی ما شین چندمیلیارد....
ازبابایی که سر چار را داد میزنه آزادی تا یکی بیاد...
از بچه ای که صبا دور دور..شباتو پارتی مهمونه....
از بچه ای که صبا مدرسه..شبا پاتوقش میدونه....
از زنی که در پی شنیون رنگ موء مدل ساله...
یا از زنی که در پی فقر دنبال شغلو کاره..
از پسری که تفریش شده سوشی با میگو و پیتزاو فست فود...
یا ازپسری که تنها خوشیش سیگارو دود بود....
- ۹۵/۱۲/۰۶